نویسنده: دکتر صالح عضیمه
مترجم: دکتر سید حسین سیدی



 
این کلمه یک بار به صیغه‌ی ماضی در سوره‌ی مریم آمده است: فَأَرْسَلْنَا إِلَیهَا رُوحَنَا فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرًا سَوِیاً (1)؛ که این زمانی بود که به اذن خداوند مسیح (علیه السلام) از مریم (علیها السلام) به شکل معجزه‌هایی پیاپی: حامله شدن، تولد، سخن گفتن در گهواره، اعلام پاکی مادرش مریم (علیها السلام)، تصریح به پیامبری خود و دعوت از بنی اسرائیل به گرویدن به رسالتش، زاده شد. در بسیاری از مواضع در قرآن آمده است که آن از جمله نشانه‌های خداوند است که به شمارش درنمی‌آید، تا شاید آدمی از غفلت خود بیدار شود و آگاه گردد. مثل: مثل: فَنَفَخْنَا فِیهَا مِنْ رُوحِنَا وَجَعَلْنَاهَا وَابْنَهَا آیةً لِلْعَالَمِینَ (2) و وَجَعَلْنَا ابْنَ مَرْیمَ وَأُمَّهُ آیةً وَآوَینَاهُمَا إِلَى رَبْوَةٍ (3). نزد مفسران بزرگ اختلافی نیست که این روحی که بر مریم (علیها السلام) هبوط کرد و مثل بشری برای وی مجسم شد، جبرئیل امین بوده است. اما ماجرای این تجسم چگونه بوده است؟ این مطلبی است که عقول بشری را به تحرک واداشت و موضوع انواع نقل قول و تحلیل و محل تفسیر و تأویل گشت.
راغب اصفهانی در مفردات می‌گوید: «ممثل؛ یعنی کسی تمثال دیگری را به تصویر کشد.»
گفته می‌شود؛ مثل الشیء: یعنی به تصویر کشید. در حدیث حضرت (صلی الله علیه و آله و سلم) آمده است: «هر کس که دوست داشته باشد برای او تصویری کشیده شود، جایگاهش در آتش است.» تمثل مثل تصور است. رازی نویسنده‌ی التفسیر الکبیر در شرح و تحلیل، کلامی طولانی در بررسی آرای متناقض دارد که برخی را رد می‌کند و برخی را به شیوه‌ی متکلمان ضعیف می‌داند و در پایان می‌گوید که ظهور روح فرستاده شده به شکل و صورت بوده است. سلطان محمد گنابادی در شرح کلمه می‌گوید: «به شکل تصویری مجسم شد.» یعنی به صورت بشری قابل رؤیت ظاهر شد که چشم آن را به شکل صورتی شبیه آدمیان می‌دید؛ و عقل حکم می‌کند که حقیقت روح الامین به خاطر فراگیری و اشتمال آن ظرفیت صورت بشری ندارد؛ و عقل به حقیقت آن نمی‌تواند دست یابد و از برخی از حدود آن نمی‌تواند آگاه گردد. در آیات دیگری که بعد از این آیه در سوره‌ی مریم آمده است، جبرئیل خود را چنین معرفی می‌نماید که با حفظ حالت فرشتگی خود، برای مریم (علیها السلام) به چهره‌ی بشری مجسم گشت و در واقع به بشر تبدیل نگشت.
علامه طباطبایی در سخنی مفصل می‌گوید: «معنای تجسم چیزی برای چیزی در صورتی خاص، همان تصور آن نزد او به صورتش می‌باشد و او همان است، نه این که چیزی به چیز دیگر تبدیل شود؛ پس تجسم فرشته به مثابه‌ی بشر، همان ظهور آن برای کسی است که او را به صورت انسان مشاهده می‌کند نه این که فرشته به انسان تبدیل شود. هر چند تجسم در نفس او و در خارج از ظرف ادراک باشد؛ باز از قبیل تبدیل چیزی به چیز دیگر و دگرگونی به سوی آن است نه به معنای ظهور آن.» بعد از ذکر اشکالهایی که رازی در تفسیرش به رد معنای تجسم و ظهور پرداخته، طباطبایی کوشش می‌کند معنا را به طریقی بیان کند که عقل سالم با روح متن قرآنی سازگار افتد. او می‌گوید: آیه با توجه به بافتش ظاهر است به این که جبرئیل از شکل فرشته‌ای بودن خارج نگشته و به بشر تبدیل نشده است، بلکه برای مریم (علیها السلام) به شکل بشر ظاهر شده، که آن هم در ظرف ادراک او بوده است نه در نفس بشری و خارج از ظرف ادراک او، نظیر آن نزول فرشتگان در داستان بشارت اسحاق و تجسم آن برای ابراهیم و لوط به شکل بشر و ظهور ابلیس به صورت سراقة بن مالک بن بدر، و حال آن که سراقة در آن روز در مکه بوده است. بنا به آیه‌ی: وَإِذْ زَینَ لَهُمُ الشَّیطَانُ أَعْمَالَهُمْ وَقَالَ لَا غَالِبَ لَكُمُ الْیوْمَ مِنَ النَّاسِ... (4)،
كه به این ماجرا اشاره دارد.
روایات در این باب فراوان است؛ مثل تجسم ابلیس در روز شورای مشرکان به صورت پیرمرد، و تجسم آن در روز عقبه به شکل منبه بن حجاج، و تجسم آن برای یحیی (علیه السلام) به شکلی عجیب، و نظیر تجسم دنیا برای امام علی (علیه السلام) به شکل زنی زیبا و دلفریب، و یا آنچه که در باب تجسم مال و فرزند و عمل برای انسان در هنگام مرگ، تجسم اعمال انسان در قبر و روز قیامت، و یا از قبیل تجسمهای در حال خواب، و تجسم دشمن به شکل سگ، مار یا عقرب، و تجسم بزرگی به شکل اسب و فخر به شکل تاج، و از این قبیل وارد شده است. پس تجسم شده در بیشتر این موارد همان معانیی هستند که به خودی خود شکل و صورتی ندارند و در آنها تغییر از شکلی به شکل دیگر و صورتی به صورتی دیگر محقق نمی‌شود؛ و تجسم همان ظهور شیء برای انسان به شکلی است که انسان با آن انس و الفت دارد و با هدفی که به خاطر آن ظهور رخ می‌دهد متناسب است؛ مانند ظهور جبرئیل برای مریم (علیها السلام) به چهره‌ی بشر.

امیر عبدالقادر جزائری در هنگام پرداختن به این مسأله در بخشی از کتاب معروفش به نام المواقف، اوج گرفته است و عادتاً در ساحل نمی‌ایستد، بلکه به گرداب وارد می‌شود که این بر وی عجیب نیست؛ چون او شناگر ماهری است و فهم سخن او نیازمند تأمل گسترده و صبر طولانی است. او می‌گوید: نفس رحمانی، که مقوم صورتهاست، در هر لحظه صورتی از دست می‌دهد و صورت دیگر به خود می‌گیرد، که یا مثل اولی است و یا مخالف آن. این صورت محسوس در حقیقت، نسبتهای اعتباری است. احکام اعیان ثابته در علم است و در ابد و ازل عدم است. به واسطه‌ی او نفس رحمانی که امرالله خوانده می‌شود- همچون چشم به هم زدنی است- ظاهر می‌شود و بقا و ثبات ندارد؛ به ویژه فرشتگان که روح مجردند و صورتی خاص ندارند. وقتی استعداد جبرئیل اقتضا می‌کند که گاهی به این صورت عظیم و گاهی به صورت کوچک به اراده‌ی جبرئیل ظهور کند- البته فقط در نظر مُدرک- نفس رحمانی به واسطه‌ی این استعداد ظاهر می‌شود- گاهی چنین و گاهی چنان- و آن جبرئیل است. حقیقتاً در هر صورت و در هر ظهور... پس صورتهایی که همان جبرئیل باشند، برخلاف کوچکی و بزرگی و فراوانی و اختلافش، همان احکام عین ثابت جبرئیل در علم است. ظاهر به آن همان نفس رحمانی است و امر خداوند با احکام عین می‌باشد، چه آن که عین جبرئیل نامیده شود و چه دیگر آفریده‌ها، از استعداد و احکام عین جبرئیل، صورتها و اختلافهای آن متعدد می‌گردد.

هر کس با متون ابن عربی انس داشته باشد، می‌فهمد عبدالقادر جزائری در مکتب او پرورش یافته و از خوان او بهره مند شده است. ما هم به خاطر سخن درازی نمی‌توانیم همه‌ی نظریات او را در باب تجسم و ظهور بیاوریم. بهتر آن دیدیم که شرح دکتر ابوالعلاء عفیفی را بر اندیشه‌ی ابن عربی در فصوص الحکم را ذکر کنیم که معتقد است: جبرئیل می‌تواند به هر صورتی که بخواهد درآید، اما از طبیعت خود خارج نمی‌شود. دکتر عفیفی می‌گوید: «جبرئیل از طبیعت خود خارج نمی‌شود؛ یعنی از کارش فراتر نمی‌رود، از آن حیث که منشأ حیات در عالم موجودات زنده، فلک هفتم یا سدرة المنتهی- که آخرین حد فلک هفتم و آخرین فلک در عالم طبیعی است- می‌باشد.»
غزالی در کتاب المضنون به علی غیر اهله به این موضوع پرداخته و به شرح حدیث پبامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) اشاره کرده است، که فرمودند: «هر کسی مرا در خواب ببیند، مرا به حق دیده است، چون شیطان به شکل من مجسم نمی‌شود.» یعنی به شکل من ظاهر نمی‌شود. غزالی در مقدمه‌ای فبل از شرح حدیث، می‌گوید: «چه بسا در یک شب هزاران نفر او را در هزار موضع به صورتهای مختلف در خواب ببینند؛ و قوه‌ی وهم، عقل را کمک می‌کند که تصور یک شخص در حالت واحد در دو مکان و نه به دو صورت ممکن نیست.» اندکی بعد، غزالی پاسخی برای این اشکالها پیشنهاد می‌کند و می‌گوید: «آنچه که در خواب می‌بیند مثال اوست نه شخص او، و گفته می‌شود: آن مثال، شخص اوست یا مثال حقیقت روح مقدس او به جای صورت و شکل است.» پس رؤیت برای مثالی است که با خیال بیننده و درجه‌ی قرب وی به رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) هماهنگی دارد؛ و رؤیت، برای حقیقت رسول (صلی الله علیه و آله و سلم) و روح او نیست؛ چون آن بالاتر از حالت بشری و خیال و أوهام است. آن گاه، در شرح حدیث می‌گوید:
«آنچه را که او دید، مثال واسطه‌ی بین پیامبر و تعریف حق از اوست؛ همان که به جوهر نبوت، یعنی روح مقدس و جاودان پیامبر بعد از مرگش، منزه از شکل و صورت باشد، ولی تعریفهای آن به واسطه‌ی مثال صادق با شکل و رنگ و صورت به امّت می‌رسد اگر جوهر نبوت منزه از اینها باشد، پس ذات خداوند هم از شکل و صورت، منزه است.»
غزالی به همان نتیجه‌ای می‌رسد که در سخن طباطبایی و عبدالقادر دیدیم، آن جا که می‌گوید: «همان گونه که جبرئیل در صورت دحیه‌ی کلبی و دیگر صورتهایی که بارها دیده است؛ تجلی می‌کند، و حضرت آن را جز یک یا دو بار به صورت حقیقی‌اش ندیده است و جبرئیل هم که به صورت دحیه‌ی کلبی مجسم شده است، به این معنا نیست که ذات جبرئیل به صورت دحیه‌ی کلبی بدل شده باشد، بلکه آن صورت برای پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، مثالی بوده است از جبرئیل که به او وحی شده است؛ همچنین است آیه‌ی: فَتَمَثَّلَ لَهَا بَشَرًا سَوِیاً (5). اگر استحاله و تغییر در ذات فرشته رخ ندهد، بلکه جبرئیل بر حقیقت و صفت خود باقی بماند- هر چند که به صورت دحیه‌ی کلبی برای پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ظاهر شود- آن در حق- خداوند در بیداری و خواب محال نیست.»

پی‌نوشت‌ها:

1- مریم (19)، آیه‌ی 17: پس روح خود را به سوی او فرستادیم تا به [شکل] بشری خوش اندام بر او نمایان شد.
2- انبیاء (21)، آیه‌ی 91: و او و پسرش را برای جهانیان آیتی قرار دادیم.
3- مؤمنون (23)، آیه‌ی50: و پسر مریم و مادرش را نشانه‌ای گردانیدیم و آن دو را در سرزمین بلندی جای دادیم.
4- انفال (8)، آیه‌ی 48: و یاد کن هنگامی که شیطان اعمال آنها را آراست و گفت: امروز هیچ کس از مردم بر شما پیروز نخواهد شد.
5- مریم (19)، آیه‌ی 17: به صورت انسان متناسب و موزون بر وی ظاهر شد.
منبع مقاله: عضیمه، صالح؛ (1392)، معناشناسی واژگان قرآن (فرهنگ اصطلاحات قرآنی)، ترجمه‌ی سیدحسین سیدی، مشهد: انتشارات آستان قدس رضوی، چاپ چهارم.
منبع مقاله :
عضیمه، صالح؛ (1392)، معناشناسی واژگان قرآن (فرهنگ اصطلاحات قرآنی)، ترجمه‌ی سیدحسین سیدی، مشهد: انتشارات آستان قدس رضوی، چاپ چهارم